عجب از انسانهایی که اصلا حواسشان نیست آن کسی را که بازیچه هوس ولذت های خود ساخته اند جنسش انسان است ؛همویی که خداوند اورا خلیفه خود خوانده وتاج کرامت را بر سرش نهاده است آنجا که فرمود : «لقد کرمنا بنی آدم...» ازهمه مهم تر امانت بزرگ خود یعنی عشق الهی را به حکم آیه :«اناعرضنا الامانه و..فحملها الانسان » بر دوش آدمی نهاد تا آن شاعر خوش بسراید که :
باری که حملش ناید زگردون جزما ضعیفان حامل ندارد
وحافظ که از عدم تحمل این امانت از سوی کوه ها وآسمان وزمین پرده برداشت:
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند
این همه ارزش وبها وقیمت را خدا به آدمی داد تا برای سلوک الهی وامانت داری در محضر حق تلاش کند.اما چه بی مهابا وآسان عده ای گوهر جان بسیاری از این انسان های معصوم ومظلوم را می ربایند وآنها را اسیر ومفتون لذت های خود می کنند.براستی کدامین وجدان می پذیرد آدمی بخاطر لحظه ای هوس وگناه به انسانی که خدا اورا برای کمال وسعادت خلق کرده است لطمه بزند وسرمست از این لذت شب را را حت سربه بالین بگذارد.آیا آنکه اندکی وجدان دارد نباید به این بیاندیشد که تاراج عمر آدمی با ادعای عشق وعلاقه ودوست داشتن وزر ووبالی است که تا روز قیامت ودر دنیا وآخرت از آدمی جدا نخواهد شد ودرد وجراحتی که به پیکر جان انسانهای غافل وارد آورده به هیچ مرهمی التیام نخواهد یافت...
پس اندکی تامل واندیشه ...واندکی خویشتنداری وخداترسی...آنکه ذره ای وجدان دارد با قلب ودل وروح انسان مکرم چنین نمی کند....پس لحظه ای درنگ باشد که رستگار شویم.
شیر یا گاو؟هیچکدام
نوبهارمن
عشق ویخ فروش
عشق وگدایی
تخم های واژگون عشق های سرنگون2
تخم های واژگون عشق های سرنگون1
عشق و آسفالت
گله از لحظه ها
عاشق های بی وجدان
عاشقی ودروغگویی
عشق در تاریکی
بیست هزار بازدید از آینه ای نچندان بیست
عشق کثیف ممنوع
سلام وسلام
دلیل عشق
[همه عناوین(32)]